خوانسار نامه

وبلاگ تحلیلی،انتقادی خوانسار

خوانسار نامه

وبلاگ تحلیلی،انتقادی خوانسار

تحلیل و انتقاد سازنده وظیفه و رسالت ما و ساختن خوانساری آباد هدف ماست.

طبقه بندی موضوعی

۶۱ مطلب با موضوع «اجتماعی-فرهنگی» ثبت شده است

۲۰اسفند

تو اواسط دهه 70 که دانشجو بودم روبروی دانشکده ما یه بیلبورد کوچک بود که روش نوشته شده بود:«...بچه که عمر و نفسه،یکیش خوبه،دوتاش بسه...»چند وقت پیش که از آنجا رد می شدم دیدم روی بیلبورد خیلی بزرگ نوشته«...با یک گل بهار نمی شه!...فرزند بیشتر،زندگی شادتر...»حالا من به درست و غلط این شعارها کاری ندارم،چیزی که تو این مطلب مورد نظر منه ریشه های اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی فرزندآوری تو جامعه امروز ماست...

تو دهه 60 که ایران رشد جمعیت 4/5 درصدی رو تجربه می کرد دیدگاه فرهنگی-اجتماعی و وضعیت اقتصادی مردم با امروز خیلی فرق می کرد،برای مثال تو دهه 60 کشور درگیر جنگ بود و رفاه به اندازه الان نبود،امکانات هم همه جا کم بود،بچه ها هم توقعی از پدر و مادر نداشتند و پدر مادرها هم کم توقع بودند و...خلاصه همه چیز اون دوران با الان متفاوت بود.

اگه بخوام بصورت خلاصه ریشه های زاد آوری بی رویه اون دوران رو با کم فرزندی الان مقایسه بکنم شاید بشه تو چند مورد زیر این ریشه ها رو طبقه بندی کرد:

1- سن ازدواج دخترها و پسرها

تو دهه 60 اغلب دخترها و پسرها تو سن زیر 25 سال ازدواج می کردند،پسرها معمولأ بعد از سربازی و پیدا کردن یه شغل ساده تصمیم به ازدواج می گرفتند و دخترها هم به محض گرفتن دیپلم راهی خانه شوهر می شدند.ولی الان با توجه به تغییر سطح توقعات بین جوانان، پسر باید اول بره دانشگاه و تا فوق لیسانس نگیره ول کن دانشگاه نیست بعد بره سربازی بعد باید بره دنبال یه شغل اگه فوری شغل متناسب با رشته و تحصیلات خودش رو پیدا کرد که چه بهتر وگرنه چند سال باید این شغل اون شغل کنه تا جای پاش تو کارش سفت بشه،تازه بعد از اینها باید چند سال کار کنه و چیزی نخوره تا بتونه یه پولی پس انداز کنه برای خرج ازدواج و اجاره خانه و... خوب تا اینجای کار این آقا پسر شد 35 ساله و حالا باید دنبال یه دختر خوب بگرده که اون هم پر توقع نباشه و با شرائط پسر بسازه.

دختر خانم هم به همین شکل باید اول بره دانشگاه و فوق لیسانس بگیره تا بعدأ کار گیرش بیاد بعد باید بره سرکار تا بتونه یک پولی جهت تهیه جهیزیه مد روز جمع بکنه و بعد باید منتظر یک شوهر خوب و سالم و اهل زن و زندگی بشینه...

خوب زن و شوهر جوانی که رسیدن به سن بالای 30 سال و هر دو شاغل و از نظر اقتصادی در تنگنا دیگه حال و حوصله بچه داری ندارند...لذا برای اینها همون یک بچه هم زیاده!

2-سطح توقعات زوجین و تغییر سبک زندگی

سابقأ چند تا عروس تو منزل پدرشوهر در کنار مادر شوهر هر کدوم تو یه اتاق زندگی می کردند و بعد که بچه ها یک کم بزرگتر می شدن میرفتن یک خانه حیاط دار متوسط می گرفتند و اصل بر خانواده گسترده بود و اسباب زندگی یک زوج جوان هم کلأ پشت یک وانت جا می شد،اون زمان از آپارتمان و خانه مستقل و خانواده هسته ائی خبری نبود ولی حالا همه زوج های جوان خانه و زندگی مستقل با همه امکانات میخوان...امروزه توقعات زوج های جوان از زندگی خیلی بالا رفته و ازدواج واقعأ سخت شده و جمع کردن زندگی وقت و هزینه زیادی رو از زوجین تلف می کنه

3- محوریت خانواده

در سابق محوریت اقدامات زوج ها مصالح خانواده بود ولی امروز فرزند محوری اصل قرار گرفته...یادمه بچه که بودم جرات نداشتم از پدر و مادرم چیز زیادی مطالبه کنم و اگه یه وقت خدای نکرده زیاده خواهی می کردم مرحوم پدرم حسابی از خجالت من در میآمد...یادمه 7 یا 8 ساله که بودم یه بار که با مرحوم بابام آمده بودم خونسار دم بانک ملی مرکزی از بابام طلب نوشابه کردم و هی نق زدم...کار بابام که تو بانک تمام شد جای نوشابه من رو با پس گردنی تا خود سنگ شیر پیاده برد و آخرش هم برام دوغ!!! خرید.البته بعدها علت اون پیاده بردن رو برای من تشریح کرد که چه جور در زمان کودکی خودش تو دهه 20 با کفش پاره و سوراخ تو یک متر برف از بیدهند تا خونسار پیاده می آمد مدرسه (اون هم روزی 2 بار صبح و بعد از ظهر)

اما امروزه بچه ها محوریت خانواده هستند و هر ساعت و دقیقه باید براشون خرج کرد و به عبارتی بچه ها امروزه پر خرج شدند و بچه داری گران تمام می شه مثلأ دوره ما کامپیوتر و تبلت و ... ابنها نبود یک تلویزیون بود که فقط 2 کانال داشت و یه رادیو...لباس هم کلأ سالی 2 بار خریداری می شد یکی شب عید و بعد اول مهر ولی الان بچه ها ماهی یکبار لباس و کیف و کفش میخوان بعلاوه کلی تجهیزات و امکانات تا خدای نکرده از دوستان و همکلاسی هاشون یک وقت عقب نمانند.

خلاصه بچه داری این دوره زمانه خیلی گران تمام می شه و پاسخگوئی به توقعات بچه ها امکانپذیر نیست و لذا بچه کمتر مساوی است با خرج کمتر

4- تغییر فرهنگ عمومی

امروزه در باور عمومی بچه زیاد داشتن نه تنها مایه مباهات و افتخار نیست بلکه نشان از سطح پائین فرهنگی تلقی می شه...خیلی ها کلاس رو در بچه نداشتن و یا تک فرزندی می بینند...هر چند که بیشترین تمایل به فرزندآوری زیاد هم بین خانواده های با سطح تحصیلاتی و اقتصادی پائین دیده می شه و تحصیل کرده ها و ثروتمندان تمایل زیادی به بچه زیاد ندارند.

به هر حال عدم زادآوری نسل حاضر هزار و یک علت داره که من فقط 4 تا رو گفتم ولی باید قبول کرد که زادآوری یک مساله پیچیده است که با شعار و بیلبورد قابل سازماندهی نیست و بطور کلی تصمیم گیری در این باره در صلاحیت زوج ها هستش و تا زمانیکه ریشه های اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی عدم زادآوری شناسائی نشه نمی توان مردم را وادار به فرزندآوری نمود. 

هر چند که با همه این حرف ها خودم معتقدم«...بچه که عمر و نفسه،یکیش خوبه،دوتاش بسه...»

سیدشهاب میرشفیعی
۲۰اسفند

نمی دونم چرا بعضی ها فکر می کنند قیّم خودخوانده دیگران هستند و دائمأ در تلاشند که افکار و عقاید خودشون رو به زور به دیگران تحمیل کنند و تو این راه هر اندیشه مخالفی را تکفیر می کنند...نمی دونم چرا بعضی ها خودشون رو بهتر از دیگران فرض می کنند و سایرین رو پست و حقیر می دونند...نمی دونم چرا بعضی ها حتی به فکر و ذهن دیگران هم کار دارند و بی رحمانه به عقاید دیگران حمله می کنند...

عقیده هر آدمی تا زمانیکه به دیگران آسیب نزنه محترمه ولی هیچ کس مجاز نیست عقاید خودش رو هر چند که خوب باشه به دیگران تحمیل کنه...اگه نمی تونیم عقاید دیگران رو هضم کنیم بهتره خودمون رو تغییر بدیم نه دیگران رو...

خیلی وقت ها می بینیم یکی از همشهریان ما عقیده خودش رو در یک سایت یا وبلاگ منتشر می کنه و بعد یه جریان سازمان یافته بی نام و نشان و مجهول الهویه شروع به حمله به این فرد می کنه و با بی رحمانه ترین و غیر اخلاقی ترین روش ها عقیده اون فرد رو مورد هجمه قرار می ده...این یعنی ترور شخصیت و عقاید آدم ها...این یعنی سازماندهی برای قیمومیت زورکی بر مردم!!!

البته نه کسی  مجازه عقیده خودش رو به دیگران تحمیل کنه و نه میتونه عقیده دیگران رو به زور تغییر بده،به همین خاطر به همه کسانی که دنبال تغییر زورکی عقاید دیگران هستند و یا اینکه خودشون رو قیم مردم می دونند و میخوان دیگران رو به زور به بهشت ببرند توصیه می کنم دست از این کار بیهوده بر دارند و باعث اذیت خودشون و دیگران نشوند.

سیدشهاب میرشفیعی
۱۸اسفند

یک قاعده کلی هست که می گه نتیجه عمل صواب ثواب است و مفهوم مخالف این جمله هم آن است که نتیجه عمل ناصواب ثواب نیست...صواب در علم لغت به معنی درست،نیکو و صحیح بوده و عمل صواب یعنی کار درست و نیکو و معنی لغوی ثواب نیز پاداش اخروی نیکو،پس معنی جمله «نتیجه عمل صواب ثواب است» یعنی نتیجه کار صحیح و درست پاداش نیکوی اخروی است،اما همین صواب و ثواب هم درجاتی دارد یعنی عمل نسبتأ صواب ثواب کمتری نسبت به عمل کاملأ صواب داشته و هر چه اثر نیکوی عملی بیشتر باشد ثواب آن هم در نزد خدا بیشتر است...البته شرط اول صواب،نیت نیکوی الهی است و عمل خوب با نیت بد مصداق عینی مکر و ریا بوده و نه تنها ثوابی در پی ندارد بلکه عذاب نیز در پی خواهد داشت.
برای مثال اطعام و افطار دادن به روزه داران عملی صواب است که ثواب در پی دارد ولی اغلب ما برای افطار دادن سفره های رنگین و پر هزینه پهن می کنیم و بعد افراد غنی و صاحب نفوذ و یا فامیل را دعوت می کنیم و در این بین افراد مستمند و فقیر از این سفره کلأ بی بهره می مانند (بگذریم از اسراف ها و حیف و میل نعمت های خدا که موجبات خشم خدا را فراهم می کند)حال آنکه عمل صواب آن است که ما برای مستمندان نیازمند سفره افطار پهن کنیم.
یا مثال دیگر خرج دادن در ماههای محرم و صفر است که معمولأ میلیاردها تومان خرج نهار و شام و تعزیه و اسب و شتر می شود و یا ساختن ده ها حسینیه و مسجد تو هر راسته و کوچه بدون اینکه این حسینیه و مساجد عزادار و نمازگزاری داشته باشه و...
حالا منظور اینجانب از این مقدمه طولانی آن است که برخی از نیکوکاران خوب و محترم شهر ما که در نیت خیر ایشان هیچ شک و شبه ائی وجود ندارد و در تمام زمینه ها منشاء خیرات و برکات فراوان در خونسار بوده اند در بعضی مواقع به نیت کسب ثواب هزینه هائی می نمایند که هر چند ناصواب نیست ولی آنچنان نیز که باید و شاید منشاء اثرات مثبت برای مردمان نیازمند نیست...
در حالیکه برخی مدارس تو روستاهای شهر ما در معرض ویرانی قرار دارند و در حالیکه اغلب مراکز درمانی خونسار فاقد تجهیزات و یا پزشک متخصص است آیا خرج کردن تو جاهای دیگر صحیح است...آیا ثواب نجات جان یک بیمار و یا ساختن آینده یک کودک محروم روستائی از ثواب اطعام اغنیاء کمتر است...آیا ساختن مسجد و حسینیه متعدد و کنارهم از راه اندازی مراکز درمانی و یا مجتمع های آموزشی واجبتر است.
ساختن یک مدرسه روستائی 2 کلاسه هزینه ائی به مراتب کمتر از ساختن حسینیه دارد و پرداخت یک سال حقوق یک پزشک متخصص به مراتب کمتر از هزینه خرج نهار و شام دادن به اغنیاء در دهه اول محرم است و هزینه تجهیز یک درمانگاه بسیار بسیار کمتر از هزینه خرج تعزیه و راه انداختن اسب و شتر...
البته اینجانب علاقه و  ارادت زیادی به ائمه اطهار و علی الخصوص حضرت سیدالشهداء دارم ولی آیا حضرت امام حسین(ع) راضی بوجود این همه محرومیت در بین شیعیان خود می باشند،آیا سیره حضرت امیرالمومنین علی (ع)اطعام اغنیاء و مسجد سازی کنارهم بود؟حضرت علی چاه می کند و نخل می کاشت و وقف محتاجان و فقراء می کرد،آن حضرت بجای اطعام اغنیاء به نیازمندان(آن هم در خفا)کمک می کرد و یتیمان و محتاجان را حمایت می کردند.
خواهش و تقاضای این حقیر از خیرین و نیکوکاران عزیز خوانسار آن است که همانند گذشته با همت بلند خود زمینه رفع محرومیت از خوانسار را فراهم آورده و با ساختن مدرسه و کتابخانه ها و تجهیز مدارس روستائی به امکانات آموزشی و همچنین ساخت و تجهیز بیمارستان ها و جذب پزشکان متخصص در مراکز درمانی خوانسار گوشه ائی از دردهای این مردم مظلوم را التیام دهند. 
 
سیدشهاب میرشفیعی
۱۶اسفند

احتمالأ شما هم تیزر تبلیغاتی معروف شرکت ایران رادیاتور با ترجیع بند «...پشتم گرمه،اگه سرحالم،اگه شادم...» رو تو تلویزیون دیدید،اما تو عالم واقع هم برخی از مسئولان محترم مثل نوه عمو یادگار پشتشون به یه جاهائی گرمه و بواسطه همین پشت گرمی اصلأ و ابدأ خودشون را ملزم به پاسخگوئی به مردم و شهروندها نمی دونند.

سیدشهاب میرشفیعی
۱۵اسفند
یکی از دوستام که چند وقت پیش سفری به کشور آلمان داشت یه ماجرای عبرت آموز برام تعریف کرد که حسابی من رو بفکر برد.
این دوست تعریف می کرد که تو آلمان تصمیم می گیره به یکی از بستگانش یه سری بزنه و طبق عادت ما ایرانی ها که موقع مهمانی رفتن عادت داریم دست خالی نباشیم و یه هدیه برای میزبان ببریم این دوست ما هم جهت تهیه یه هدیه به فروشگاه رفت.
این دوست می گفت تو فروشگاه دید سیب سرخ درجه یک کیلوئی 10 یورو و با تخفیف 20 درصدی به قیمت 8 یورو بفروش می رسه و این دوست من هم خوشحال از این خرید و تخفیف خوب فورأ 2 کیلو سیب برمی داره و میره سر صندوق،مسئول صندوق حین محاسبه پول  با تند خوئی زیر لب کلی غر غر می کنه و علی الظاهر یه فحش هم نثار این دوست ما می کنه،دم در فروشگاه هم مسئول کنترل به همین نحو برخورد می کنه و تو خیابون هم هر کس این دوست ما رو می بینه همین جور رفتار می کنه...
دوست من می گفت که کلی از این حرکت آلمانی ها کلافه شدم...اولش فکر کردم آلمانی ها نژاد پرست هستند و با خارجی ها و رنگین پوست ها اینجور برخورد می کنند ولی وقتی دیدم حتی سیاه پوست ها همین جور رفتار می کنند فهمیدم یه جای کار می لنگه...
وقتی این دوست به منزل فامیلش می رسه فامیلش با دیدن سیب تو دستش کلی به این رفیق ما توپید که این چه کاریه تو کردی...؟؟؟و بعد توضیح داد که قیمت سیب تو چند هفته گذشته از 5 یورو به 10 یورو افزایش یافته و اتحادیه های حمایت از حقوق مصرف کنندگان تو آلمان تصمیم به تحریم خرید سیب گرفتند و همین باعث شده فروشندگان تو اولین گام حدود 20 درصد از قیمت کم بکنند و این تحریم تا زمان رسیدن قیمت به 5 یورو ادامه خواهد داشت لذا  این کار رفیق ما یه جوری مقابله با تحریم محسوب شده و علت ناراحتی مردم از این سیب خریدن رفیق ما همین بوده.
حالا این کار آلمانی ها را با حرکات خود ما در مواجهه با گرانی کالاها مقایسه بکنید که تا می شنویم یه کالا قراره گرون بشه همه هجوم می بریم برای خرید آن کالا...مثلأ اگه قرار بشه شکر 10 درصد گرون بشه ما که تا دیروز اصلأ فکر خرید شکر نبودیم هجوم می بریم فروشگاه و به جای خرید یک کیلو شکر 20 کیلو شکر می خریم و همین هجوم ما تقاضای کاذب ایجاد می کنه وبا توجه به ثابت بودن مقدار عرضه، مکانیزم بازار باعث افزایش قیمت به بیش از 10 درصد و تثبیت گرونی می شه.



ملت آلمان برخلاف ما تو مدیریت عرضه و تقاضا متحد هستند و خوب می دونند چطوری با افزایش بی رویه و بی دلیل قیمت ها مقابله کنند ولی ما با عملکرد اشتباه خودمون باعث گرونی هر چه بیشتر کالاها می شیم.
برای مثال حالا که مرغ به بهانه شب عید گرون شده خیلی از ما بجای تحریم موقت این کالای فساد پذیر دنبال احتکار مرغ هستیم و یا حالا که تخمه ژاپنی از کیلوئی 10 هزار تومان یه دفعه شده کیلوئی 35 هزار تومان بعضی ها بجای تحریم و نخوردن دنبال خرید هرچه بیشتر این کالای غیر ضروری هستند تا بساط آجیل شب عیدشون  پر و پیمون و رنگین بشه.
شاید حالا متوجه برخی تفاوت های ما با آلمانی ها شده باشید،تفاوت هائی که از آلمان ویران شده بعد جنگ جهانی یه ابرقدرت اقتصادی ساخته و از ما با داشتن این همه منابع و معادن و نیروی متخصص یه کشور جهان سومی.

سیدشهاب میرشفیعی
۱۴اسفند

دیروز تو اتوبوس بی آر تی یه پیرمرد با چشم پانسمان شده نشست کنارم و از من مسیر رفتن به ترمینال جنوب رو پرسید و من هم به اون بنده خدا آدرس دادم و همین باعث شد سر صحبت بین ما باز بشه...پیرمرد گفت اهل اندیمشک استان خوزستانه و کشاورز و بعد گفت برای عمل جراحی چشمش که عارضه ناخنک داشته آمده تهران و یک هفته است تو این شهر غریب اسیر دکتر و بیمارستانه و حالا که چشمش عمل شده می خواد برگرده اندیمشک...

اون بنده خدا می گفت همان گوجه فرنگی که تو تهران کیلوئی 1200 تومانه تو اندیمشک سر زمین از کشاورز کیلوئی 150 تومان می خرند و خیار بوته ائی اندیمشک سر زمین کیلوئی 100 تومان...وقتی ازش پرسیدم تو اندیمشک چرا چشمت رو عمل نکردی جواب داد که اندیمشک نه دستگاهش هست و نه دکترش و وقتی پرسیدم چرا تو اهواز یا خرم آباد که مرکز استان هستند عمل نکردی جواب داد که اونجا هم دستگاهش نیست و...خلاصه ظاهرأ این امکانات فقط و فقط تو تهران پیدا میشه و بس.

سیدشهاب میرشفیعی
۰۷اسفند
دیشب یک مقاله بسیار جالب و خواندنی در وبلاگ دوست خوبم کمش تحت عنوان گویش خونساری خوندم که مطالعه آن را به تمام عزیزان توصیه می کنم و آن مقاله و نگاه واقع گرایانه و جالب کمش در آن مقاله من را وادار به نگارش این چند خط نمود.
انقراض گویش های محلی واقعیت تلخ و گزنده ائی است که نمی توان آن را انکار کرد ولی می توان با چند اقدام ساده اما موثر این گویش ها را از خطر فراموشی و انقراض کامل نجات داد...برای مثال می توان با مستند سازی آثار مکتوب(چاپی و خطی)این گویش و یا جمع آوری و نگهداری آثار صوتی و تصویری،این آثار را برای نسل های آینده حفظ کرد.
همچنین می توان با گردآوری فرهنگ لغات گویش خونساری(به همراه تلفظ و فنوتیک هر لغت) و مکتوب سازی دستور زبان این گویش در قالب یک کتاب این گویش را حفظ کرد.
دوستان قبول کنید که از جمعیت حدود نیم میلیونی خوانساری تبارهای ایران و دنیا فقط 30 هزار نفر در خود خوانسار اقامت دارند و از این جمعیت هم فقط حدود کمتر از دو سوم به گویش خوانساری تسلط کامل دارند و تقریبأ زبان رسمی شهر خوانسار نیز هم اکنون فارسی با لهجه خونساری است و بهتر است با قبول این واقعیت و در کنار برگزاری مراسم این روز اقدامی عملی در حفظ و حراست از این گویش و انتقال آن به نسل های آینده انجام دهیم.
سیدشهاب میرشفیعی
۰۵اسفند

عاقبت غائله تحریم مراسم روز گویش خوانساری و روز خوانسار  با صحبت های امام جمعه محترم خوانسار در جلسه شورای فرهنگ عمومی شهرستان و تکذیب اظهارات منتسب به وی خاتمه یافت و سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خوانسار نیز با اعلام خبر تصویب نامگذاری روز های بیستم اردیبهشت ماه تحت عنوان “روز خوانسار”، بیست و پنجم دی ماه با نام “روز حماسه و ایثار و شهادت خوانسار” و روز دوم اسفندماه با عنوان روز “گویش خوانساری”در تقویم فرهنگی خوانسار بوسیله شورای فرهنگ عمومی خوانسار خیال همه را از بابت برگزاری این مراسم ها راحت کرد اما این اتفاقات در بطن خود حاوی پیام های بزرگی برای مسئولان شهرستان بود که می توان برای نمونه به چند پیام و نتیجه ذیل اشاره نمود:

سیدشهاب میرشفیعی
۰۴اسفند

انگاشتمون خوساری

روز 28 بهمن بود که خبر تحریم مراسم های روز نکوداشت گویش خوانساری(انگاشتمون خوساری) و روز خوانسار توسط امام جمعه محترم خوانسار به نقل از سرپرست اداره ارشاد خوانسار از سوی رسانه خوانسار نیوز منتشر شد.

بلافاصله موج گسترده ائی از اعلام محکومیت این اقدام از سوی کاربران جامعه مجازی خوانسار آغاز و این خبر تیتر یک اغلب وبلاگ های خوانسار شد و علی الظاهر در فضای شهر نیز این خبر بازخوردهای زیادی داشت ولی هیچ تائیدیه و یا تکذبیه رسمی از سوی امام جمعه محترم منتشر نشد.

روز 3 اسفند فرماندار محترم خوانسار در مصاحبه اختصاصی با چشمه سار خبر منتشر شده قبل را تکذیب نمود ولی باز هم اطلاعیه رسمی مبنی بر تائید یا تکذیب این خبر هم از سوی امام جمعه محترم صادر نشده.

این سکوت در حال حاضر موجب سردرگمی اغلب شهروندان شده و هنوز مشخص نیست موضع واقعی امام جمعه خوانسار چه بوده و هست.

به هر حال نتیجه این سکوت، عدم برگزاری روز انگاشتمون خوساری در موعد مقرر بود.

قضاوت در خصوص این اظهارات و اقدامات را به همشهریان عزیز می سپارم ولی هرگز فراموش نخواهم کرد که چگونه بعضی ها با سیاسی کاری موجبات عدم برگزاری روز نکوداشت گویش خوانساری شدند.


سیدشهاب میرشفیعی
۲۹بهمن

آدم بعضی وقت ها یک چیزهائی به گوشش می رسه که میخواد شاخ درمیاره،یک نمونه اش همین خبر تحریم اجرای برنامه های فرهنگی روز گویش خوانساری و روز خوانسار از سوی سرپرست اداره ارشاد خوانسار :

«سرویس فرهنگی- سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خوانسار با ارسال نامه ای به شهردار از تحریم اجرای برنامه های فرهنگی روز گویش خوانساری و روز خوانسار خبر داد.

سیدشهاب میرشفیعی