خوانسار نامه

وبلاگ تحلیلی،انتقادی خوانسار

خوانسار نامه

وبلاگ تحلیلی،انتقادی خوانسار

تحلیل و انتقاد سازنده وظیفه و رسالت ما و ساختن خوانساری آباد هدف ماست.

طبقه بندی موضوعی
۲۷اسفند

سال 93 با همه خوبی ها و بدی هاش داره به آخرین ساعات خودش می رسه،البته موضوع مطلب من برخی اتفاقات خونسار هستش و به اتفاقات خارج از خونسار کاری ندارم:

1- تو سال 93 خلاصه جشن روز خونسار در 20 اردیبهشت کلید خورد و این جشن با همه حاشیه هاش برگزار شد...البته این جشن یا نکوداشت یا هر چیز دیگه که اسمش رو بگذاریم در حد و اندازه ائی که توقع می رفت برگزار نشد ولی همین مختصر هم با توجه به حاشیه ها و موانعی که قبل برگزاری پیش آمد خیلی کار بزرگی بود که امیدوارم در سال جدید این مراسم در حد و اندازه یک جشنواره محلی درجه یک برگزار بشه و به چند تا اجرای برنامه بی مزه ختم نشه.

2- سال 93 سال تغییر فرماندار بود...فرماندار جوان غیر بومی رفت تا شهردار میانسال و بومی و محبوب خوانسار سکان کشتی فرمانداری رو به دست بگیره،البته با شناختی که از آقای پوراحمدی داشتم ایشان رو فردی فعال و خوش فکر و البته بسیار کم تجربه دیدم هر چند که مطمئن هستم ایشان واقعأ خونسار رو دوست داشت و در تمام صحبت هائی که با هم داشتیم از مردم خونسار تعریف می کرد...به هر حال از همین جا هم برای آقای شفعتی فرماندار خوب و صمیمی خونسار و هم برای آقای پوراحمدی فرماندار سابق خونسار آرزوی سال خوبی رو دارم.

3- انتخاب شهردار هم از اون تیپ ماجراها بود که کلی باعث سرگرمی مردم شد...خدا را شکر که این ماجرا هم بخیر تمام شد تا شهرداری هم مثل بعضی ادارات شهرستان!!! دچار سرپرست دائمی نشه.

4- پائیز خونسار مثل همیشه فصل سکوت خونسار بود البته کم بارشی پائیز و گرمای هوا در پائیز و زمستان ساز ناکوکی بود که صداش چند ماه دیگه و تو تابستان درمیاد.

5-اوائل بهمن بود که خبر شهادت داش عسدا...(شهید اسدا.. اورعی) جامعه مجازی خونسار رو داغدار کرد،البته خیلی از دوستان داش عسدا... رو از طریق دنیای مجازی می شناختند ولی این خبر برای من که داش عسدا... رو از نزدیک می شناختم واقعأ ناراحت کننده بود.خدا روح آن شهید بزرگوار را با شهدای کربلا محشور و همنشین بگرداند.

6- روزهای آخر بهمن و اول اسفند ماجرای تحریم روز نکوداشت گویش خونساری و تحریم احتمالی جشن روز خونسار سوژه ویژه محافل خبری خونسار بود،ما که آخرش نفهمیدیم چه کسی به چه علتی چه چیزی رو تحریم کرد (یا شاید نکرد) فقط نتیجه رو دیدیم که عدم برگزاری یک مراسم فاخر برای نکوداشت روز گویش خونساری بود!

به هر حال سال 93 با تمام بد و خوبش برای خونسار تمام شد تا سال 94 چه پیش آید...

سیدشهاب میرشفیعی
۲۶اسفند

آیا تا بحال به رابطه ریا و نفاق توجه کردید؟

یک مثال قدیمی هست که می گه «هر کس ریا بکارد نفاق درو خواهد کرد» به عبارتی وقتی به جای صداقت و راستی در یک جامعه ریاکاری و عوام فریبی شیوع پیدا کند بعد از یک مدتی در آن جامعه نفاق و دروغ همه گیر شده و دیگر به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد...این موضوع یک آفت بزرگ برای اخلاقیات جامعه بوده و اگر جامعه ائی به نفاق دچار شود و قبح دروغ بریزد،هر شخصی برای نیل به اهداف و مقاصد خود،دست به ظاهر سازی و عوام فریبی و استفاده ابزاری از دین زده و با استفاده از این حربه کسب منفعت خواهد کرد که نتیجه آن نیز چیزی جز نابودی تدریجی اخلاق و دین در بین مردم نبوده و جامعه ائی که در آن اخلاق و دین حاکم نباشد جامعه ائی فاسد و غیر قابل زیست می گردد.

بطور حتم شما هم در اطراف خود کسانی را دیده اید که دائمأ از دین و خدا و پیغمبر دم می زنند ولی بمحض اینکه شرائط را محیا می بینند مال و ناموس مردم را به تاراج برده و در مقابل هیچ مرجعی خود را پاسخگو نمی دانند.

هنوز برخی از مدیران بظاهر متشرع و خادم را فراموش نکرده ایم که در اختلاس های چند صد میلیاردی دست داشتند و بدون اینکه به اندازه سر سوزنی از خدا بترسند به نام دین و خدا بیت المال را به یغما بردند.

ای کاش اگر بد هستیم این بدی را به نام دین و خدا تمام نکنیم و اگر دین نداریم حداقل آزاده باشیم.

سیدشهاب میرشفیعی
۲۱اسفند

کم کم به روزهای پایانی سال و ایام سخت اما خاطره انگیز خانه تکانی نزدیک می شیم...هر چند که تمام بار این چند روز روی دوش مردهای بیچاره قرار می گیره و در انتهای کار جامعه مردان در هر محله چند تا تلفات و مصدوم از ناحیه دست و پا و سر و گردن می دهند اما باز هم خانم های محترمه معتقد هستند که خانه تکانی را خانم ها انجام دادند و مردها هیچ کاری نکردند...

البته خوش بحال خودم که کار خانه تکانی رو  سر صبر تو تعطیلات 22 بهمن تمام کردم و حالا راحت نشستم و برای شما مطلب می نویسم...

به هر حال برای تمام مردهای عزیز آرزوی صبر جمیل و قدرتی عظیم دارم تا این ایام رو به سلامت و با موفقیت پشت سر بگذارند و خانه ائی مثل دسته گل رو تحویل خانم های خانه بنمایند...از خانم های محترمه نیز عاجزانه تقاضا دارم یک کم،فقط یک کم به این مردهای مظلوم رحم کنند و کمتر وسواس بخرج بدند... 


سیدشهاب میرشفیعی
۲۰اسفند

تو اواسط دهه 70 که دانشجو بودم روبروی دانشکده ما یه بیلبورد کوچک بود که روش نوشته شده بود:«...بچه که عمر و نفسه،یکیش خوبه،دوتاش بسه...»چند وقت پیش که از آنجا رد می شدم دیدم روی بیلبورد خیلی بزرگ نوشته«...با یک گل بهار نمی شه!...فرزند بیشتر،زندگی شادتر...»حالا من به درست و غلط این شعارها کاری ندارم،چیزی که تو این مطلب مورد نظر منه ریشه های اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی فرزندآوری تو جامعه امروز ماست...

تو دهه 60 که ایران رشد جمعیت 4/5 درصدی رو تجربه می کرد دیدگاه فرهنگی-اجتماعی و وضعیت اقتصادی مردم با امروز خیلی فرق می کرد،برای مثال تو دهه 60 کشور درگیر جنگ بود و رفاه به اندازه الان نبود،امکانات هم همه جا کم بود،بچه ها هم توقعی از پدر و مادر نداشتند و پدر مادرها هم کم توقع بودند و...خلاصه همه چیز اون دوران با الان متفاوت بود.

اگه بخوام بصورت خلاصه ریشه های زاد آوری بی رویه اون دوران رو با کم فرزندی الان مقایسه بکنم شاید بشه تو چند مورد زیر این ریشه ها رو طبقه بندی کرد:

1- سن ازدواج دخترها و پسرها

تو دهه 60 اغلب دخترها و پسرها تو سن زیر 25 سال ازدواج می کردند،پسرها معمولأ بعد از سربازی و پیدا کردن یه شغل ساده تصمیم به ازدواج می گرفتند و دخترها هم به محض گرفتن دیپلم راهی خانه شوهر می شدند.ولی الان با توجه به تغییر سطح توقعات بین جوانان، پسر باید اول بره دانشگاه و تا فوق لیسانس نگیره ول کن دانشگاه نیست بعد بره سربازی بعد باید بره دنبال یه شغل اگه فوری شغل متناسب با رشته و تحصیلات خودش رو پیدا کرد که چه بهتر وگرنه چند سال باید این شغل اون شغل کنه تا جای پاش تو کارش سفت بشه،تازه بعد از اینها باید چند سال کار کنه و چیزی نخوره تا بتونه یه پولی پس انداز کنه برای خرج ازدواج و اجاره خانه و... خوب تا اینجای کار این آقا پسر شد 35 ساله و حالا باید دنبال یه دختر خوب بگرده که اون هم پر توقع نباشه و با شرائط پسر بسازه.

دختر خانم هم به همین شکل باید اول بره دانشگاه و فوق لیسانس بگیره تا بعدأ کار گیرش بیاد بعد باید بره سرکار تا بتونه یک پولی جهت تهیه جهیزیه مد روز جمع بکنه و بعد باید منتظر یک شوهر خوب و سالم و اهل زن و زندگی بشینه...

خوب زن و شوهر جوانی که رسیدن به سن بالای 30 سال و هر دو شاغل و از نظر اقتصادی در تنگنا دیگه حال و حوصله بچه داری ندارند...لذا برای اینها همون یک بچه هم زیاده!

2-سطح توقعات زوجین و تغییر سبک زندگی

سابقأ چند تا عروس تو منزل پدرشوهر در کنار مادر شوهر هر کدوم تو یه اتاق زندگی می کردند و بعد که بچه ها یک کم بزرگتر می شدن میرفتن یک خانه حیاط دار متوسط می گرفتند و اصل بر خانواده گسترده بود و اسباب زندگی یک زوج جوان هم کلأ پشت یک وانت جا می شد،اون زمان از آپارتمان و خانه مستقل و خانواده هسته ائی خبری نبود ولی حالا همه زوج های جوان خانه و زندگی مستقل با همه امکانات میخوان...امروزه توقعات زوج های جوان از زندگی خیلی بالا رفته و ازدواج واقعأ سخت شده و جمع کردن زندگی وقت و هزینه زیادی رو از زوجین تلف می کنه

3- محوریت خانواده

در سابق محوریت اقدامات زوج ها مصالح خانواده بود ولی امروز فرزند محوری اصل قرار گرفته...یادمه بچه که بودم جرات نداشتم از پدر و مادرم چیز زیادی مطالبه کنم و اگه یه وقت خدای نکرده زیاده خواهی می کردم مرحوم پدرم حسابی از خجالت من در میآمد...یادمه 7 یا 8 ساله که بودم یه بار که با مرحوم بابام آمده بودم خونسار دم بانک ملی مرکزی از بابام طلب نوشابه کردم و هی نق زدم...کار بابام که تو بانک تمام شد جای نوشابه من رو با پس گردنی تا خود سنگ شیر پیاده برد و آخرش هم برام دوغ!!! خرید.البته بعدها علت اون پیاده بردن رو برای من تشریح کرد که چه جور در زمان کودکی خودش تو دهه 20 با کفش پاره و سوراخ تو یک متر برف از بیدهند تا خونسار پیاده می آمد مدرسه (اون هم روزی 2 بار صبح و بعد از ظهر)

اما امروزه بچه ها محوریت خانواده هستند و هر ساعت و دقیقه باید براشون خرج کرد و به عبارتی بچه ها امروزه پر خرج شدند و بچه داری گران تمام می شه مثلأ دوره ما کامپیوتر و تبلت و ... ابنها نبود یک تلویزیون بود که فقط 2 کانال داشت و یه رادیو...لباس هم کلأ سالی 2 بار خریداری می شد یکی شب عید و بعد اول مهر ولی الان بچه ها ماهی یکبار لباس و کیف و کفش میخوان بعلاوه کلی تجهیزات و امکانات تا خدای نکرده از دوستان و همکلاسی هاشون یک وقت عقب نمانند.

خلاصه بچه داری این دوره زمانه خیلی گران تمام می شه و پاسخگوئی به توقعات بچه ها امکانپذیر نیست و لذا بچه کمتر مساوی است با خرج کمتر

4- تغییر فرهنگ عمومی

امروزه در باور عمومی بچه زیاد داشتن نه تنها مایه مباهات و افتخار نیست بلکه نشان از سطح پائین فرهنگی تلقی می شه...خیلی ها کلاس رو در بچه نداشتن و یا تک فرزندی می بینند...هر چند که بیشترین تمایل به فرزندآوری زیاد هم بین خانواده های با سطح تحصیلاتی و اقتصادی پائین دیده می شه و تحصیل کرده ها و ثروتمندان تمایل زیادی به بچه زیاد ندارند.

به هر حال عدم زادآوری نسل حاضر هزار و یک علت داره که من فقط 4 تا رو گفتم ولی باید قبول کرد که زادآوری یک مساله پیچیده است که با شعار و بیلبورد قابل سازماندهی نیست و بطور کلی تصمیم گیری در این باره در صلاحیت زوج ها هستش و تا زمانیکه ریشه های اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی عدم زادآوری شناسائی نشه نمی توان مردم را وادار به فرزندآوری نمود. 

هر چند که با همه این حرف ها خودم معتقدم«...بچه که عمر و نفسه،یکیش خوبه،دوتاش بسه...»

سیدشهاب میرشفیعی
۲۰اسفند

امشب حال خاصی دارم...

امشب برای من رنگ و بوی دیگری دارد...

امشب در سر شوری دارم...

...

برف و بارون دیروز تهران و سرمای ناگهانی و لباس نامناسب اینجانب و پیاده روی اجباری دیشب تو هوای سرد و برفی حسابی کار دستم داد و الان سرما خوردم...حال خاص من هم ناشی از سرماخوردگی بوده و علت تغییر رنگ و بوی امشب هم احتمالأ ناشی از گرفتگی بینی و شور سر هم ناشی از سر درده...

با این شرائط احتمالأ باید تحت شلغم درمانی قرار بگیرم.

انشاا...خدا همه بیماران را شفای عاجل بدهد...

سیدشهاب میرشفیعی
۲۰اسفند

نمی دونم چرا بعضی ها فکر می کنند قیّم خودخوانده دیگران هستند و دائمأ در تلاشند که افکار و عقاید خودشون رو به زور به دیگران تحمیل کنند و تو این راه هر اندیشه مخالفی را تکفیر می کنند...نمی دونم چرا بعضی ها خودشون رو بهتر از دیگران فرض می کنند و سایرین رو پست و حقیر می دونند...نمی دونم چرا بعضی ها حتی به فکر و ذهن دیگران هم کار دارند و بی رحمانه به عقاید دیگران حمله می کنند...

عقیده هر آدمی تا زمانیکه به دیگران آسیب نزنه محترمه ولی هیچ کس مجاز نیست عقاید خودش رو هر چند که خوب باشه به دیگران تحمیل کنه...اگه نمی تونیم عقاید دیگران رو هضم کنیم بهتره خودمون رو تغییر بدیم نه دیگران رو...

خیلی وقت ها می بینیم یکی از همشهریان ما عقیده خودش رو در یک سایت یا وبلاگ منتشر می کنه و بعد یه جریان سازمان یافته بی نام و نشان و مجهول الهویه شروع به حمله به این فرد می کنه و با بی رحمانه ترین و غیر اخلاقی ترین روش ها عقیده اون فرد رو مورد هجمه قرار می ده...این یعنی ترور شخصیت و عقاید آدم ها...این یعنی سازماندهی برای قیمومیت زورکی بر مردم!!!

البته نه کسی  مجازه عقیده خودش رو به دیگران تحمیل کنه و نه میتونه عقیده دیگران رو به زور تغییر بده،به همین خاطر به همه کسانی که دنبال تغییر زورکی عقاید دیگران هستند و یا اینکه خودشون رو قیم مردم می دونند و میخوان دیگران رو به زور به بهشت ببرند توصیه می کنم دست از این کار بیهوده بر دارند و باعث اذیت خودشون و دیگران نشوند.

سیدشهاب میرشفیعی
۲۰اسفند

نمی دونم هوای سه شنبه خونسار چطور بود ولی تو تهران زمستان یک بار دیگر ابراز وجود کرد و سرما و بارش برف همه رو غافلگیر کرد و من رو که لباس گرم نداشتم و از شانس بد برای کاری به شمیران رفته بودم رو خیلی اذیت کرد...

به هر حال تا 29 اسفند رسمأ زمستونه و تا هفته اول فروردین هم  هر روز می توان انتظار بارش برف رو داشت علی الخصوص تو خونسار که اقلیمش سرد و کوهستانیه...به هر حال امیدوارم بهار پر بارشی داشته باشیم

سیدشهاب میرشفیعی
۱۹اسفند


تو وبلاگ خطم خالی(دوست و همشهری خوبم آقا سید شهرام دادگستر) یک عکس جالب از راهپیمای مردم خوانسار تو سال 57 منتشر شده،اولین چیزی که تو این وبلاگ نظرم رو جلب کرد درخت های نازک گوشه خیابان بود،درخت هائی که حالا برای خودشون شکوه و جلوه ائی پیدا کردن،درخت هائی که مایه فخر و مباهات خونسار هستند...

خدا آن کسی را که بانی کاشت این درخت ها بود اگه زنده است خیر بده و اگر به رحمت خدا رفته بیامرزه که با کار خوبش برای این شهر قدمی ماندگار برداشت...

پس حالا که یک نفر 40 سال پیش این درخت ها رو برای ما کاشت ما هم موظفیم اولأ از این درخت ها خوب محافظت کنیم که یک وقت خدای ناکرده این درخت ها و این میراث سبز شهر ما خشک نشه و از بین نره و ثانیأ ما هم برای آیندگان درخت بکاریم تا شاید قدمی نیکو برای شهرمان برداشته باشیم.


سیدشهاب میرشفیعی
۱۸اسفند

یک قاعده کلی هست که می گه نتیجه عمل صواب ثواب است و مفهوم مخالف این جمله هم آن است که نتیجه عمل ناصواب ثواب نیست...صواب در علم لغت به معنی درست،نیکو و صحیح بوده و عمل صواب یعنی کار درست و نیکو و معنی لغوی ثواب نیز پاداش اخروی نیکو،پس معنی جمله «نتیجه عمل صواب ثواب است» یعنی نتیجه کار صحیح و درست پاداش نیکوی اخروی است،اما همین صواب و ثواب هم درجاتی دارد یعنی عمل نسبتأ صواب ثواب کمتری نسبت به عمل کاملأ صواب داشته و هر چه اثر نیکوی عملی بیشتر باشد ثواب آن هم در نزد خدا بیشتر است...البته شرط اول صواب،نیت نیکوی الهی است و عمل خوب با نیت بد مصداق عینی مکر و ریا بوده و نه تنها ثوابی در پی ندارد بلکه عذاب نیز در پی خواهد داشت.
برای مثال اطعام و افطار دادن به روزه داران عملی صواب است که ثواب در پی دارد ولی اغلب ما برای افطار دادن سفره های رنگین و پر هزینه پهن می کنیم و بعد افراد غنی و صاحب نفوذ و یا فامیل را دعوت می کنیم و در این بین افراد مستمند و فقیر از این سفره کلأ بی بهره می مانند (بگذریم از اسراف ها و حیف و میل نعمت های خدا که موجبات خشم خدا را فراهم می کند)حال آنکه عمل صواب آن است که ما برای مستمندان نیازمند سفره افطار پهن کنیم.
یا مثال دیگر خرج دادن در ماههای محرم و صفر است که معمولأ میلیاردها تومان خرج نهار و شام و تعزیه و اسب و شتر می شود و یا ساختن ده ها حسینیه و مسجد تو هر راسته و کوچه بدون اینکه این حسینیه و مساجد عزادار و نمازگزاری داشته باشه و...
حالا منظور اینجانب از این مقدمه طولانی آن است که برخی از نیکوکاران خوب و محترم شهر ما که در نیت خیر ایشان هیچ شک و شبه ائی وجود ندارد و در تمام زمینه ها منشاء خیرات و برکات فراوان در خونسار بوده اند در بعضی مواقع به نیت کسب ثواب هزینه هائی می نمایند که هر چند ناصواب نیست ولی آنچنان نیز که باید و شاید منشاء اثرات مثبت برای مردمان نیازمند نیست...
در حالیکه برخی مدارس تو روستاهای شهر ما در معرض ویرانی قرار دارند و در حالیکه اغلب مراکز درمانی خونسار فاقد تجهیزات و یا پزشک متخصص است آیا خرج کردن تو جاهای دیگر صحیح است...آیا ثواب نجات جان یک بیمار و یا ساختن آینده یک کودک محروم روستائی از ثواب اطعام اغنیاء کمتر است...آیا ساختن مسجد و حسینیه متعدد و کنارهم از راه اندازی مراکز درمانی و یا مجتمع های آموزشی واجبتر است.
ساختن یک مدرسه روستائی 2 کلاسه هزینه ائی به مراتب کمتر از ساختن حسینیه دارد و پرداخت یک سال حقوق یک پزشک متخصص به مراتب کمتر از هزینه خرج نهار و شام دادن به اغنیاء در دهه اول محرم است و هزینه تجهیز یک درمانگاه بسیار بسیار کمتر از هزینه خرج تعزیه و راه انداختن اسب و شتر...
البته اینجانب علاقه و  ارادت زیادی به ائمه اطهار و علی الخصوص حضرت سیدالشهداء دارم ولی آیا حضرت امام حسین(ع) راضی بوجود این همه محرومیت در بین شیعیان خود می باشند،آیا سیره حضرت امیرالمومنین علی (ع)اطعام اغنیاء و مسجد سازی کنارهم بود؟حضرت علی چاه می کند و نخل می کاشت و وقف محتاجان و فقراء می کرد،آن حضرت بجای اطعام اغنیاء به نیازمندان(آن هم در خفا)کمک می کرد و یتیمان و محتاجان را حمایت می کردند.
خواهش و تقاضای این حقیر از خیرین و نیکوکاران عزیز خوانسار آن است که همانند گذشته با همت بلند خود زمینه رفع محرومیت از خوانسار را فراهم آورده و با ساختن مدرسه و کتابخانه ها و تجهیز مدارس روستائی به امکانات آموزشی و همچنین ساخت و تجهیز بیمارستان ها و جذب پزشکان متخصص در مراکز درمانی خوانسار گوشه ائی از دردهای این مردم مظلوم را التیام دهند. 
 
سیدشهاب میرشفیعی
۱۸اسفند

این حقیر آخرش نفهمیدم قضیه این خرس خونسار چیه؟
بعضی ها از بیخ و بن منکر وجود خرس تو خونسار قدیم هستند و بعضی ها هم برعکس نه تنها وجود خرس تو کوههای خونسار رو قبول دارند بلکه کلی خاطره مشترک هم با این حیوان دوست داشتنی دارند.البته من کلی تحقیق کردم و متوجه شدم علی الظاهر تا همین چند سال پیش تو ارتفاعات غرب و جنوب خونسار خرس ایرانی مشاهده می شده و از آنجا که وجود خرس بعنوان حیوان بومی مناطق زاگرس و البرز کاملأ تائید شده است به همین خاطر می شه حدس زد خونسار هم خرس داشته.
حالا جدا از همه این حرف ها چه وجود خرس خونسار رو قبول داشته باشیم و چه قبول نداشته باشیم خرس سمبل شهر خونسار شده و همه خونسار  رو با خرس و عسل و چشمه  می شناسند،پس از همین جا پیشنهاد می کنم اداره محیط زیست با همکاری منابع طبیعی خونسار چند هکتار زمین تو اطراف سد یا گلستان کوه رو  جهت احیاء نسل خرس خونسار فنس کشی و محافظت بکنند و چند جفت خرس زاگرسی سالم رو جهت نگهداری به این پایگاه حفاظت شده حیات وحش منتقل کنند تا هم سمبل خونسار احیاء بشه و خونسار بدون خرس نمونه و هم یه جاذبه گردشگری تو شهرستان ایجاد بشه و از همه مهمتر تو محیط محافظت شده فضای مناسبی جهت احیاء گیاهان بومی خونسار مثل لاله واژگون و موسیر و گز انگبین بوجود بیاد.

سیدشهاب میرشفیعی