بقعه سید گتمیر واقع در محله قدیم آبسرد(قلعه کهنه)
خلاصه بعد از چند روز پر مشقت فاز اول مهاجرت ما به شهر کوچک آبسرد دماوند با موفقیت به پایان رسید و ما رسمأ به جمع سکنه شهرهای کوچک پیوستیم...شهرهای کوچک حال و هوای و فرهنگ خاصی دارند که هماهنگ شدن با این حال و هوا زمانبر و احتمالأ کمی دشوار هستش...
شهر کوچکی مثل آبسرد از جهات زیادی با تهران فرق داره،آدم ها اینجا اغلب همدیگه رو می شناسند و آدم احساس می کنه همیشه زیر ذره بینه...هوای اینجا خیلی خیلی از تهران سردتره و تقریبأ هوای الان اینجا با سردترین روزهای زمستان تهران برابری می کنه ولی مردم معتقد هستند هوا هنوز سرد نشده و تو هوای نزدیک به نقطه انجماد بعضی ها هنوز با یک لا پیراهن تو شهر می چرخند و البته همین سردی هوا من رو بواسطه نازنین کوچولوی 8 ماهه حسابی نگران کرده...هوای اینجا فوق العاده صاف و تمیزه و آفتابش فوری پوست رو می سوزونه...قیمت میوه و تره بار تو مغازه ها از تهران گرانتره و هرچند سیب زمینی و سیب درختی محصول همین شهر هستش ولی دو برابر تهران قیمت خورده و سایر میوه ها بدتر...و یک نکته مهم اینکه حدود بیش از دو سوم از ساکنان روستاهای اطراف این شهر رو اتباع افغانستان تشکیل می دهند و این نسبت در بعضی از روستاها حدود 90 درصد تخمین زده میشه و به همین خاطر هر جا که آدم چشم میاندازه چند تا مهاجر افغان دیده میشه البته اغلب این عزیزان به سرایداری ویلاها و کشاورزی اشتغال دارند و کلیه کسب و کارها و مشاغل خدماتی در اختیار ایرانی ها هستش و خلاصه بعضی وقت ها آدم اینجا احساس می کنه که تو کابل داره زندگی می کنه...
راستی تا یادم نرفته این نکته رو هم خدمت عزیزان عرض کنم که تو حاشیه شرقی این شهر کوچک(پشت پارک الغدیر)یک دره کوچک و زیبا بنام لومسار وجود داره که اغلب مالکین باغ های این دره کوچک رو ظاهرأ خوانساری ها تشکیل می دهند و به نوعی این محله،محل خوانساری ها تلقی میشه و در اینجا هم می توان ردی از همشهریان عزیز خوانساری رو پیدا کرد...
و خلاصه کلام اینکه ما هم عاقبت شهرستانی شدیم!