من راه تو را بسته
تو راه مرا بسته
امید به فردا نیست
وقتی همه دیواریم
...
خوانسار امروز ما آیا شهر کوچه های بن بست و دیوارهای بی روزنه است؟
خوانسار امروز ما آیا جائی برای ماندن و زیستن است؟
برای من که خارج از خوانسار زندگی می کنم خوانسار جعبه ائی پر از مجهول است،پر ابهام،پر از تردید...
باید از کسانیکه در خوانسار ساکن هستند پرسید که خوانسار امروز ما چگونه جائی است؟
...خونسار برای بعضی ها یه جای معمولی برای زندگیه،یه جا مثل همه جا...نه خوب و بد
...خونسار برای بعضی ها یه بهشت خوبه برای گذراندن روزهای گرم تابستون،یه جائی که اگه حال نداشتی بری شمال بری اونجا
...خونسار برای بعضی ها یه حس نوستالوژیکه،پر از خاطرات خوب،شاید هم بد
...خونسار برای بعضی ها یه جهنمه که باید فورأ ازش فرار کرد،یه زندان بدون دیوار
خونسار برای شما چیه؟
همه ما مسلمان ها روزانه حداقل 17 بار تو نمازهامون سوره مبارکه توحید رو می خوانیم و تو هر نماز هم به وحدانیت خدا شهادت میدیم،ولی نمی دونم چرا یه وقت هائی یادمون میره که خدا یکی هست و شریکی نداره و قدرت مطلق هم در اختیار ذات مقدس آن حضرته و براساس همین فراموشی جلوی هر کس و ناکسی کمر خم می کنیم.
برای خیلی از ما ها از رئیس فلان اداره گرفته تا کارفرما و صاحب کار و آقای فلانی و...همه و همه از خدا تواناتر و قابل ستایش تر هستند...خیلی از ما از ترس اینکه مبادا مقام و موقعیت خودمون رو از دست بدیم حاضریم هر موجود پستی رو شریک خدا قرار بدیم.
البته ماچه به وحدانیت خدا اعتقاد داشته باشیم و چه نداشته باشیم،خدا خداست و جز او قدرت مطلقی در جهان نیست اما آنچه که مهم اینه که ما خدا رو با چی عوض کردیم؟چه چیزی از دست دادیم و چه چیزی بدست آوردیم؟
اگر ما از خدا به اندازه رئیس ادارمون می ترسیدیم مطمئنأ امروز عابدترین عابد جهان بودیم...!
به گزارش پایگاه خبری چشمه سار به نقل از امام جمعه محترم نوشت«...اگر قرار است چنین روزی به نام خوانسار ثبت شود و آن روز را به نام خوانسار بشناسیم باید تعریفی درباره آن داشته باشیم و همه انچه از سرمایه های خوانسار است باید شناسانده شود...در جلسه شورای فرهنگ عمومی نیز مطرح شد که همه موارد و برنامه هایی که لازمه روز خوانسار است مورد توجه قرار گیرد و البته جشن گرفتن برای روز خوانسار منعی ندارد و لیکن اگر به نام روز خوانسار جشنی گرفته می شود به طور حتم به ویژگی های خوانسار در آن روز باید پرداخته شود...»
امشب تو برنامه مسابقه ثانیه ها(شبکه 2 سیما)مجری برنامه (علیرضا خمسه)از خانم شرکت کننده پرسید«...کتاب تاریخ تمدن نوشته کیست؟» خانم شرکت کننده اول جواب داد«مودب پور»،دومی جواب داد«آلبرت کاموو»البته جواب صحیح ویل دورانت بود که هیچ کس جواب درست رو نداد ولی چیزی من رو واقعأ ناراحت و عصبانی کرد این بود که شرکت کننده محترم ویل دورانت بزرگ رو با م.مودب پور نویسنده رمان های بازاری و چیپ و آبکی عاشقانه مقایسه کرد که البته ایرادی هم به این خانم وارد نبود چون تو مملکتی که 97(با تذکر کمش عزیز رقم پیشین اصلاح شد) درصد مردم اصلأ کتاب نمی خونند و از 3 درصد باقی مونده هم 2 درصد رمان های درپیتی و آبکی میخونند و فقط یک درصد مردم واقعأ برای افزایش دانش کتاب می خونند توقع بیش از این نمی ره...
ادعا نمی کنم ولی من خودم عادت دارم هفته ائی یک کتاب تو زمینه های مختلف بخونم و تو مترو و اتوبوس و اتاق انتظار و ... وقتم رو با مطالعه کتاب پر می کنم،خیلی دردآوره که می بینم اغلب مردم بجای مطالعه کتاب سرشون با موبایل و تبلت به گیم و وایبر بازی گرمه...
کاش از ملت انگلیس یاد می گرفتیم که روزانه حداقل نیم ساعت وقت کتابخوانی دارند و داشتن کتابخانه براشون نشانه ارزش و اعتباره...کاش یک کم از مردم آلمان یاد می گرفتیم که وقت بچه هاشون رو با کتاب پر می کنند...و وای بر ما که با کتاب و کتابخونی آزاد بیگانه ایم.
نمیدونم چرا اینقدر از مراسم کلنگ زنی خوشم میاد...!کلی آدم و شخصیت سیاسی و غیر سیاسی با دایره و دمبک راه میفتن تا یه طرحی رو که ممکنه به سرانجام برسه یا نرسه رو کلنگ بزنند!نکته جالب این ماجرا هم اونجاست که فردا روز که این پروژه هم به خیل پروژه های نیمه تمام کشور اضافه بشه.
داشتم تو وبلاگ دل کوک یه مطلب بدون متن(عکس) رو عمیقأ نگاه می کردم که خانومم از پشت سر زد پس گردنم و گفت چی رو داری اینجوری نگاه می کنی؟جواب دادم موضوع عکس عرفانیه...
خانومم هم با عصبانیت جواب داد:آره معلومه!این خانوم هم حتمأ استاد عرفان شماست...!!!تو هم الان تو عالم ملکوت هستی؟
موندم جواب چی بدم!
این هم عکس ،خود شما قضاوت کنید،جان من،عرفانی نیست؟
مطلب جالبی در رابطه با خونسارنیوز در وبلاگ خونسار شهر من -مهندس کامران میرمحمدی درج شده که لینک مطلب عینأ جهت دسترسی دوستان ارائه می گردد