زیر پوست یک تصمیم
مطلب زیر به قلم دوست بزرگوار و استاد خوبم جناب آقای علیرضا خانی سردبیر محترم روزنامه وزین اطلاعات می باشد که در روزنامه اطلاعات روز شنبه مورخ 31 مرداد 1394(شماره 26233)منتشر شده است که با توجه به مضمون خوب و مفید آن دلم نیامد آن را بازنشر نکنم:
گاهی اخباری از سوی منابع رسمی و مسئول منتشر میشود که لازم است زیر پوست و پرده آن بیشتر کاویده شود تا تحلیلی عمیقتر از واقعیاتی که منجر به تصمیمگیریهایی میشود، به دست آید.
خبر اعطای فرزند به دختران مجرد و نیز قانون اعطای مرخصی 6 ماهه به دختران مجرد متقاضی فرزند خوانده، و همچنین آسانشدن شرایط فرزندپذیری و برداشتن شرط نداشتن فرزند برای زوجین متقاضی فرزند خواندگی، نشان از روند رو به تزاید کودکان بیسرپرست و بدسرپرست در جامعه و فشار مضاعف به سازمان بهزیستی دارد.
یک قلم آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی در پنج سال اخیر به 100 هزار نفر رسیده است. مرگ و میری که به یتیم شدن فرزندانی انجامیده است که برخی از آنها کفیل و سرپرست موجه دیگری نداشتهاند. پرونده کودکان بهزیستی را اگر بنگرید چه بسیار فرزندانی که یکی از والدینشان دیگری را به قتل رسانده و خود قصاص شده یا در حبس است و فرزند و فرزندانی ماندهاند روی دست بهزیستی.
فرزندان بیگناه دیگری هستند که قربانی فساد یا جنایتکاری والدین شدهاند. همه آنهایی که دادگاه اجازه حضانت بچههایشان را از آنها گرفته است، چه آنها که معتاد بدخیم هستند یا در باندهای تبهکاری کار میکنند، چه آنها که فاسد و هرزهاند و چه آنها که کودک فروشی کرده و فرزند خود را فروختهاند، همه آنها، در این سرزمین میزیند و این نشان از رواج همهی این آسیبها در این سرزمین دارد.
اما در کنار همه این آسیبها و مصیبتهایی که بر سر خانوادههای ایرانی میآید، فقر آسیب بزرگتری است. فقر است که قاچاق، سرقت، اعتیاد، تنفروشی و حتی کودک فروشی را رواج میدهد.
آنها که بر طبل تداوم تحریمها میکوبند شاید نمیدانند ـ یا میدانند و غمشان نیست ـ که این تحریمها نیز، همچون دیگر بلاها از جمله سوء مدیریتهای دولتی در طول سالیان سال گذشته، فقر را تشدید میکند و بسیاری خانوادهها را به روزگار سیاه مینشاند.
همهمردم این سرزمین که شیخ ابوالحسن خرقانی یا ابوسعید ابوالخیر نیستند که با خرمایی چهل شبانهروز را به سر کنند و دم بر نیارند. نیاز و احتیاج از حد که گذشت، آدمی را، یعنی آدمیان معمولی از جنس آدمهای معمولی روی کره زمین را، به فساد میکشاند. فساد یا جرم و تبهکاری و زندان و اعدام به همراه دارد یا تنفروشی و زادن فرزند نامشروع و گذاشتن آن بر سر راه جامعه تا بدانند بر آنها چه رفته است. در این میان البته تزاید طلاق و خیانت و شیوع ازدواج موقت و حذف یکباره برنامه و امکانات تنظیم خانواده نیز در افزایش شمار کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست بیتأثیر نبوده است. کودکانی که فزونی دلهرهآور آنها را در رقت انگیزترین وضع هر روزه در خیابانها و چهارراههای شهر به چشم میبینیم.
اینها واقعیتهای عریان است که خود را به همه نشان میدهد و نشان داده است. واقعیتهای اجتماعی قویتر از آن است که تا ابد بتوان آنها را پشت پرده نگاه داشت.
تغییر قوانین و آسان کردن شرایط فرزندخواندگی شاید کوتاه زمانی از بار مشکلات از این دست بکاهد، اما قطعاً هم عوارضی دیگر در پی خواهد داشت و هم روند فزونی کودکان بیسرپرست، این حربه را هم در مدت زمانی دیگر، بلااثر خواهد کرد.
چه خوب میشد اگر دولت برای فائق آمدن بر چنین تنگناهایی به جای حل عوارض ناشی از تنگنا، به رفع اصلی تنگنا و تنگدستی عزم راست میکرد و در این مسیر، از همه متخصصان و دلسوزان و گروهها و جریانها و نخبگان داخلی و خارجی بهره میجست.
چه خوب میشد اگر برخی نمایندگان مجلس، در این باقیمانده عمر، به جای جنجالآفرینی و دعواهای بیفرجام بر سر برجام و به جای غوغا کردن و نزاعهای زرگری و جلوه نمایی برای ماندن، به کارهای ماندگار رو میآوردند و طرحهای حکیمانه و عالمانه برای رفع موانع سخت و بلند از سر راه دولت و ملت میدادند و غوغا را به خدمت و جلوهگری را به گمنامی و خودخواهی را به ایثار میفروختند و اینگونه ماندگار شدن در ذهن تاریخ را به ماندن بر کرسی ترجیح میدادند و ... چه خوب میشد اگر سه قوه با هم، یک مأموریت را، فقط یک مأموریت را، به درستی و کمال ایفا میکردند؛ برکندن عفریت فقر و فساد از جامعه... همین.
شکم سیر از دل گرسنه خبر نداره :(